اسلامیت انقلاب
بنیاد طلوع |
سه شنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۵۳ ق.ظ |
۰ نظر
اسـتقرار جـمهورى اسـلامى فـرهنگى بـارور و غنى براى این ملت به ارمغان آورد. مدرسه اى باز کرد که در این مدرسه تعلیمات فراوانى از در و دیوارش ، از فضایش ، از بوى باروت و صداى مسلسل و صفیر گـلوله اش ، از فریادهایش ، از غریو (( الله اکبر )) و (( لا اله الا الـله )) اش آمـوختند و چـه خوب آموختند و درس خود را تجربه کردند و به میدان عمل آوردند و چه خوب پیروز شدند.
اگـر چنانچه گاهى مى خواستیم بعضى مسأل را مطرح کنیم بایستى با مـحافظه کارى بیان مى کردیم؛ اگر گاهى سخن از آزادى مى گفتیم باید در پـوششى از هـزارگونه راز و کـنایه و اسـتعاره بـگوییم؛ اگـر مى خواستیم با استبداد در افتیم بایستى در پوششى از آیات قرآن و کـلمات نهج البلاغه بگوییم و نمى توانستیم صریح وارد میدان شویم.
امـا سـرانجام حرکت اسلامى این سد سکندر را شکست و این بت را به زانو در آورد.
هویت اسلامى انقلاب و توطئه هاى دشمنان
ما در برابر توطئه هایى که در کمین انقلاب ما نشسته است و راههاى انـحرافى کـه در برابر این انقلاب باز کرده اند ، متوجه این نکته باشیم که هویت اسلامى انقلاب فراموش نشود.
در یـک مـحیط اسـلامى شـاید تـصور شود که این مسئله نوعى تعصب و ادعـاست ، ولـى ما باید دقیق تر مسئله را تحلیل کنیم و اگر واقعا بـه ایـن نـتیجه رسـیدیم روى این کلمه بایستیم. چون اگر ما این مسئله را به سادگى از دست بدهیم ممکن است کسانى که در کمین راه نـشسته اند ، به تدریج بتوانند در هویت اسلامى انقلاب ایجاد تردید کـنند و راه را بـراى هـرگونه رخنه ضد اسلامى هموار سازند. یعنى اگـر چـنانچه کـسانى توانستند در اسلامى بودن انقلاب تردید ایجاد کـنند ، در اسـلامى بـودن جـمهورى ما هم ممکن است تردید به وجود آورند؛ در اسلامى بودن قانون اساسى هم ممکن است رخنه کنند و جاى پـا بـسازند؛ در اسـلامى کـردن شـعاره، ادارات ، مظاهر زندگى ، مظاهر اجتماعى ما هم ممکن است رخنه و و نفوذ کنند. وقتى به زعم آنـها قـرار شـد انـقلاب هویت اسلامى خود را از دست بدهد ، ثمرات انـقلاب هم به طور خاص به زعم آنها لازم نیست اسلامى باشد. چون از ثمرات انقلاب ، خود انقلاب با تمام هویتش باید استفاده کند.
الان هـنوز آن تب و تاب مبارزه و انقلاب چندان فروکش نکرده است و شـاید هـنوز آن شور انقلاب ، سخن اسلامى گفتن ما ، طرح خواسته هاى اسلامى ، هویت اسلامى قانون اساسى ما و جمهورى آینده ما نمى تواند شدیدا مورد انتقاد واقع شود.
چـه بـسا یک روزى مجال پیدا کنند که این تردید را قوىتر کرده و صـف آرایـى نـمایند و اعـتراض کـنند کـه مـگر تمام کسانى که در راه پـیماییها شـرکت کردند علاقه به اسلام داشتند ؟ یا مثلا از نظر ظاهر بگویند مگر زنهاى بى حجاب در بعضى اجتماعات و تظاهرات شرکت نـکرده بـودند ؟ مـى گویند مگر کسانى که احیانا معتقد به یکى از ایـسمهاى غیر اسلامى بودند ، مثل برخى مارکسیستها و یا کسانى که در بـرابر اسـلام بـى تـفاوت بـودند، در اجـتماعات و تـظاهرات و بـرخوردهاى شما شرکت نکردند ؟ مگر در بین کشته ها ، هم در گذشته و هم در شور نهضت ، کسانى نبودند که اعتقاد به ایدئولوژى اسلامى نـداشتند ؟ بـنابر ایـن چـرا مى خواهید این انقلاب را صرفا اسلامى تلقى کنید ؟ حـتى مـى گویند مـگر اقلیتهاى مذهبى در اجتماعات و راه پیماییهاى شـما شـرکت نـکردند؟ مـگر یک ارمنى در میان شهدا و کشته هاى شما نـبود ؟مـا نـمى خواهیم سـهم مسلمانها و اسلامیها را منکر شویم ، آنـها سـهم داشتند ، اما چرا مى خواهید انقلاب را در انحصار اسلام در آورید ؟ ایـن بـیانى است که رفته رفته در مقالات ، در تفاسیر سیاسى ، در تـظـاهرات و اجـتماعاتى کـه تـرتیب مـى دهند ، در کـتابهایى کـه مـى خواهند بـنویسند ، در قطعنامه هایى که صادر مى کنند ، مرتب به این مسئله پر و بال مى دهند.
بهره گیرى فریبکارانه از اصطلاحات ظاهر پسند
بـعد هـم یک سخن بسیار ظاهر پسند مى گویند. مى گویند حال که قبول کـردیم در ایـن قـیام کسانى ضد اسلام یا بى تفاوت نسبت به آن هم بوده اند ، بنابر این آن را در انحصار اسلام قرار ندهید؛ بگویید قـیام مردم ایران ، بگویید قیام ملى ، بگویید حرکت دموکراتیک ، بـگویید حرکت اجتماع؛ اسلامى بودن یک مسئله تخصصى است که به عده خاصى تعلق دارد.
مـى گویند بـاید راهى را در پیش بگیرید که به نفع ملت باشد؛ حال اگـر چــنـانچه تـوانـستیم مـثـلا در سـایه کـمونیسم ، در سـایه نـاسیونالیسم یا بعضى از فلسفه هاى غربى یا شرقى دیگر منافع ملت ایران را منهاى جنبه اسلامى بودن تإمین کنیم اشکالى ندارد؛ بعد هـم مـا مى گوییم این نهضت توسط مردم انجام شده است که گروهى از آنان مسلمان بودند و بقیه هم مرامهاى دیگرى داشتند و بنابر این از ثـمرات آن همه مردم استفاده کنند؛ هر ایسمى، هر قانونى ، هر بـرنامه اى کـه تـوانست بـه صـورتى مـنافع مـردم را تإمین کند مى تواند وارث این انقلاب باشد.
بـراى پاسخ قضیه ما در ابعاد کیفى و کمى مسئله و رهبرى انقلاب و همچنین در جنبه دینامیک و موتور محرک انقلاب مطالعه مى کنیم.
بررسى انقلاب از نظر کمیت
تـعداد افـراد شرکت کننده در راهپیماییها در سراسر ایران ، مثلا در روز عاشورا یا اربعین ، حدود ده میلیون یا دوازده میلیون یا شـانزده مـیلیون و یا بیشتر بود ؛ (3)اگر از این سیل عظیم مردم از اصـناف ، کـارگران ، کـشاورزان ، زنـان ، مـردان ، جوانان و بـچه ها کـه به راه افتادند یک آمار مى گرفتیم که: (( شما اسلام و مـسلمانى را دوسـت داریـد یامکتب دیگرى را ؟ زیر سایه اسلام راه افـتادید یا تحت عنوان دیگرى ؟ )) ، شما فکر مى کنید در این سیل عظیم چند نفر روشنفکر حرفه اى یا خوباخته شرقى و غربى پیدا مى شد که بگوید اسلام را نمى پسندم و طرفدار یک ایسم دیگر هستم ؟ مـمکن اسـت دو هـزار نـفر ، پـنج هـزار نفر ، اگر خیلى دست بالا بـگیریم بیست یا سى هزار نفر پیدا شوند که طرفدار ایسمهاى دیگر بـاشند؛ خود را نویسنده ، هنرمند و وابسته به این و آن بدانند.
بـر فـرض ، این سى هزار نفر را پیدا کردید ، اما شانزده میلیون جـمعیت بوده است ، این تعداد چه درصدى از جمعیت را تشکیل مى دهد ؟ مـمکن اسـت عـده اى کـلیمى هـم در یـک شرایطى که میلیونها نفر راهـپیمایى مـى کنند ، راه بـیفتند؛ مـا آنها را طرد نمى کنیم ، بـیایند و همبستگى خود را اعلام کنند؛ اما حرکت چند هزار نفر از اقـلیتهاى مـذهبى در مـجموع انـقلاب چـقدر نـقش داشته است ؟ آیا مـى توانند ادعـا کنند که ما راه پیمایى کردیم و ما هم که مسلمان نیستیم ، پس اسم اسلامى را از انقلاب برداریم ؟ !
بررسى انقلاب از نظر کیفیت
دوم ، بـررسى روح ایـن انـقلاب و جنبه به اصطلاح کیفى آن است. آن چـیزى که این مردم را به راه انداخت و آن تکیه گاه چه بود ؟ مگر نـه ایـنکه مـحرم ماه پیروزى خون بر شمشیر بود ؟ مگرنه این ماه رمضانى است که بایستى یکپارچه آتش و مبارزه و خون باشد ؟ مگرنه ایـنکه از درون مساجد فریادها شعله ور شد ؟ مگرنه اینکه بر پشت بـامها فـریاد (( الـله اکبر )) و غریو (( لا اله الا الله )) با صـفیر گلوله در هم مىآمیخت ؟ مگرنه اینکه اربعین امام حسین (ع) تجلیگاه همبستگى مردم بود ؟ مگرنه اینکه اولین تجربه راه پیمایى در روز عـید فطر و بعد از نماز عید فطر انجام شد ؟ مگرنه اینکه تـاسوعا و عـاشورا تـجلیگاه حرکت مردم بود ؟ اینها همه روزها و مناسبتهاى دینى است. واقعا حماقت است که بگویند چیز دیگرى بوده اسـت. کـجا بـودند ایـسمها و مـکاتب دیگر ؟ کجا بودند طرفداران اجـراى قـانون اسـاسى قـبل ؟ کجا بودند مدعیان دروغگوى طرفدارى اجـراى قانون اساسى قبل ؟ کجا بودند مدعیان دروغگوى طرفدارى از رنجبران و زحمتکشان ؟ مـا از ایـن دیـدگاه کـه در محیط اسلامى هستیم و مردم ما مسلمان هستند مسئله را بررسى نمى کنیم بلکه در اجتماعات و تظاهرات مردم وارد مـى شویم. چـه چـیزى بـه ایـن نهضت جان مى داد که فردى جلوى گلوله مى رفت و از اینکه تیر به قلبش بنشیند لذت مى برد ؟ او خود را در آغـوش فـرشتگان و خـودش را شهید و زنده همیشه باقى جاوید مـى یافت.واقعا اگر این روح اسلامى در این نهضت نمى بود شما را به خـدا آیـا یـک هزارم این حرکت و موجب و شتاب در این انقلاب وجود مى داشت ؟
بررسى انقلاب از نظر رهبرى
و امـا سـوم ، مـسئله رهـبرى است. کدام رهبر و برخاسته از کدام ایـسم و از کـدام قـشر اجتماعى مى توانست محرک این انقلاب باشد و ایـنچنین هـوشیارانه وآگـاهانه موج بیافریند و مردم را به حرکت درآورد ؟ احـزاب بـه اصـطلاح مـلى و احزاب چپ و راست هم بودند و رهـبرانى از گـوشه و کـنار سـر درآوردند و شروع به مقاله نوشتن کـردند و سـرو صـدا بـه راه انـداختند و گـوشه و کـنار بـه راه افتادند. کدامیک از این رهبران گروهها بودند که بتوانند حتى یک صـدم از آن تـظاهرات ، از آن اجتماعات ، از آن فریادها و از آن شـورها را بـه وجـود آورنـد ؟ و اگـر این رهبرى آگاهانه با این ضـربه هاى گـیج کـننده اى کـه پشت سرهم به دشمن بموقع وارد مى کرد نمى بود ، آیا این انقلاب به وجود مىآمد و پیروز مى شد ؟ ایـن تـصمیم گـیریهاى بـموقع رهـبرى عجیب بود. کم و بیش رهبران مـختلف اجـتماعى وحتى رهبران هوشیار مذهبى و انقلابیون مذهبى در داخـل بـودند ، هـمه مى گفتند الان موقع فلان تصمیم نیست؛ چرا آقا الان مـى خواهد دولـت اعـلام کند ؟ چرا وقتى حکومت نظامى ساعت 4/5 اعـلام شـده است آقا مى فرماید اعتنا نکنید و بیرون بروید ؟ مرتب مـى گفتند خـطرناک اسـت ، نـمى شود ، بـاید قـدرى صبر کرد. واقعا رهـبران هر نوع گرایش سیاسى و اجتماعى ، همه صدها قدم عقب بوند ، دیـدیم که امام پشت سر هم ضربه وارد کردند. خیلى جالب بود که ایـشان بعد از هر ضربه مى فرمود دشمن گیج شده ، بگذارید یک ضربه دیـگر بزنیم ، باید این ضربه را هم زد. در حالى که همه مى گفتند خطرناک است.
اگـر ایـن رهـبرى بـا این هوشیارى نبود که مى توانستیم این قدرت طـاغوتى را کـه تـجسم کلیه قـدرتهاى اسـتبدادى جـهان بـود و همه نـیروهاى جـاسوسى و قدرتهاى طاغوتى دنیا را براى تحکیم پایه هاى زور و اسـتبداد خود بسیج کرده بود بشکنیم؟ مردم بى سلاح اینچنین در بـرابر ایـن قدرت طاغوتى و شیطانى تاریخ با آن پشتوانه عظیم قـدرتها تـوانستند بـا ایـن رهـبرى بـپاخیزند و دشـمن را از پا درآورنـد. این رهبرى معلوم است که اصلا یکپارچه تجسم رهبرى الهى و اسلامى است.
متولى و وارث انقلاب
نیروى محرک درون انقلاب ، آن روح و ایمان مذهبى و جو مذهبى بود.
اصـلا هـمه چیز انقلاب ،اسلامى بود.اصلا راه انداختن اقلیتها و غیر اسـلامیها هـم به خاطر موج اسلام بوده است ، باز شدن درهاى زندان حتى به روى غیر اسلامیها هم به خاطر انقلاب اسلامى بوده است ، باز شدن زبان غیراسلامیها هم براى نوشتن یک مقاله یا گفتن یک حرف به خـاطر مـوج حرکت آفرین اسلامى بوده است ، سخنرانى و تفسیر سیاسى آن روشـنفکر حـرفه اى کـه هـیچگاه در طـول تاریخ مبارزه گذشته و دوران اختناق از او خبرى نبود و اکنون به عنوان یک سیاستمدار و یـک محقق و دانشمند و مفسر سیاسى مرتب مقاله مى نویسد ، این باز شـدن زبـانش و اینکه به قلمش اجازه مى دهند بنویسد به خاطر غریو ((الله اکبر )) هایى بود که گفتند و بت را شکستند.
بـنابر ایـن ، انـقلاب اسـلامى اسـت ، عـمیقا هم اسلامى است و لذا بـایستى از ثـمرات انـقلاب هـم اسـلام استفاده کند.انقلاب متولى و وارثـى جز اسلام ندارد. بنابر این باید قانون اساسى ما عمیقا بر اسـاس هـویت و مـحتواى اسلامى باشد ، وزارتخانه ها و همه نهادهاى حـکومت آینده ما عمیقا و قویا بایستى با محتواى غنى اسلامى باشد ، نـه ایـنکه فـقط لـعابى از اسـلام داشـته باشد و اسلام آن گوشه بنشیند و بگوید سعى کنید که بى احترامى به اسلام نشود. این شیوه نظام استبدادى و طاغوتى بود.
وقـتى مـسئله به این صورت است که هر کس انقلاب را راه انداخت در واقـع وارث آن انـقلاب اسـت ، حال در یک انقلابى که عمیقا در عین اسلامى بودن ، مردمى و همگانى است ، چهار نفر و ده نفر و پانزده نـفر نبودند ، میلیونها انسان از بطن و بستر جامعه و از زوایاى روسـتاها و از دل کـارخانه ها و از درون دانشگاهها و از همه جاى ایـن کشور با روح اسلامى بپا خاستند. یک انقلابى با روح اسلامى که مـتعلق بـه مـلت است وارث آنهم باید ملت مسلمان باشد. در تعبیر جـمهورى اسـلامى ، جـمهورى نـشانه مردمى بودن و اسلامى هم بیانگر فـرهنگ آن است. قسمت اعظم فرهنگ اسلام، آن هویت فکرى و جهت گیرى است باید سعى شود این اندیشه ها و فکرهاى شکوفا شده و بیدار شده ان شإ الله در جهت انقلاب اسلامى هدایت شود.
برگرفته شده از کتاب مباحثى پیرامون انقلاب اسلامى ((شهید باهنر)) " بااندکى تلخیص "
- ۹۲/۱۱/۱۵